ترجمه مقاله

تساتل

لغت‌نامه دهخدا

تساتل . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) بپای شدن . (زوزنی ). یکی بعد دیگر برآمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || خارج شدن بعض قوم بر اثر بعضی دیگر. (از متن اللغة). خارج شدن قوم متتابع یکدیگر، یکی پس از دیگری . (از المنجد). || قطره قطره جاری شدن اشک . (از متن اللغة) (از المنجد). || پاره شدن رشته لؤلؤ. (متن اللغة). پراکنده شدن لؤلؤ متتابع یکدیگر. (از المنجد).
ترجمه مقاله