ترجمه مقاله

تسامح

لغت‌نامه دهخدا

تسامح . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگرآسان فاگرفتن . (زوزنی ). همدیگر آسانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان گرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تساهل . (زوزنی ) (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). سهل انگاری و اغماض و چشم پوشی و بی احتیاطی و بی پروایی و بی اهتمامی و نرمی و ملایمت بپاس خاطر کسی . (ناظم الاطباء). || جوانمردی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || استعمال لفظ در غیر معنی حقیقی آن بدون قصد علاقه ٔ مقبوله ، و بدون نصب قرینه ای که دلالت بر آن کند. باعتماد بر فهم مخاطب .(چلیبی در حاشیه ٔ تلویح ). و در اصطلاحات سیدجرجانی : تسامح عبارتست از اینکه غرض از گفتار دانسته نشود، وبرای فهم آن نیازمند باشند بتقدیر لفظی دیگر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.
ترجمه مقاله