ترجمه مقاله

تساهل

لغت‌نامه دهخدا

تساهل . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) همدیگر آسان گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تسامح . (زوزنی ) (متن اللغة). تلاین و تسامح . (اقرب الموارد) (المنجد). || تساهل امر بر چیزی ضد تعاسر بر آن است . (از اقرب الموارد). || تساهل در عبارت ، ادای لفظی است آنچنانکه دلالت صریحی بمقصود نکند. (از تعریفات جرجانی ).
ترجمه مقاله