ترجمه مقاله

تسخر

لغت‌نامه دهخدا

تسخر. [ ت َ س َخ ْ خ ُ ] (ع مص ) به سخره گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فرمان بردار کردن دیگری را ورام کردن و بی مزد کاری گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی مزد کاری را بر دیگری تکلیف کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || چارپای کسی را بدون مزد سوار شدن . (از متن اللغة). || استهزاء و ریشخند کردن کسی را: تسخر به و منه ؛ هزی ٔ به . (از المنجد). و رجوع به تَسخَر شود.
ترجمه مقاله