ترجمه مقاله

تسعیر

لغت‌نامه دهخدا

تسعیر. [ ت َ ] (ع اِ) فارسیان بمعنی نرخ استعمال کنند. (آنندراج ). نرخ . (ناظم الاطباء) :
بازگشت و گفت هفتم از رجب
گفت در ری چیست تسعیر ای عجب .

مولوی .


... چند از مال دیوان که تسعیر اندک داشت به بهای گران به بقالان به طرح داده بود. (مجالس سعدی ).
گر ز باران می شود تسعیر نازل از چه رو
شد ز اشکم حسن گندمگون جانان قیمتی .

(از آنندراج ).


|| تقویم و تعیین نرخ و ارزش و بهاء و قیمت . (ناظم الاطباء). قیمت نهادن و نرخ معین کردن . (فرهنگ نظام ): هر ماه قیمت آن از قرار تسعیر صاحب نسق و محتسب الممالک و ریش سفیدان صنف که بمهر ناظر رسد ابتیاع شود. (تذکرةالملوک چ 2 ص 31) و رجوع به همین کتاب ص 47 و 50 شود. || خراج . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله