ترجمه مقاله

تشاجر

لغت‌نامه دهخدا

تشاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) با یکدیگر خلاف کردن . (زوزنی ) (دهار). منازعت و خلاف کردن دو گروه با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزاع کردن دو کس با هم . (آنندراج ) (از متن اللغة). تخالف و تنازع قوم . بیکدیگر درآمدن آنان در نزاع بمانند اشتباک درختان . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بر یکدیگر نیزه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || چریدن ستور تمام گیاه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به خَوزدن رسیدن ِ درخت . (منتهی الارب ). || درآمدن چیزی در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد).
ترجمه مقاله