ترجمه مقاله

تشتدار

لغت‌نامه دهخدا

تشتدار. [ ت َ ] (نف مرکب ) آفتابه چی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). و او را آبدستان دار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). آفتابچی را گویند یعنی شخصی که طشت و آفتابه را نگاه دارد و پاکیزه سازد. (برهان )(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیشخدمت و آفتابه چی . (انجمن آرا) (آنندراج ). آن کسی که آبدست پیش و پس از خوان می آورده . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مصطفی استاده خوان سالار و رضوان تشت دار
هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده .

خاقانی .


شاید که تشت دار سرایش شودخضر
زیرا که تشتخانه ٔ او چرخ اخضر است .

شرف شفروه (از انجمن آرا).


و رجوع به طشتدار شود.
ترجمه مقاله