ترجمه مقاله

تشمر

لغت‌نامه دهخدا

تشمر. [ ت َ ش َم ْ م ُ ] (ع مص ) خرامیدن در رفتن یا به سرعت رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). آماده شدن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اراده کردن و مهیا شدن برای کاری . (از اقرب الموارد) : شیر تشمر او [شتربه ]را مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). ابوعلی به مرو رفت و بحضرت بخارا کس فرستاد و بحقوق اسلاف و توفر بر شرایط عبودیت و تشمر بر لوازم خدمت و تکاثر به اقارب و موالی خویش توسل ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 110). || بشتاب رفتن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تشمیر شود.
ترجمه مقاله