ترجمه مقاله

تشنیا

لغت‌نامه دهخدا

تشنیا. [ ت ِ ن َ / ت ِ ] (اِ) تشنگی : یکی از انبیا بیست سال به گرسنیا و تشنیا و برهنیا و بلا... بسیار مبتلا بود. (کیمیای سعادت ). تا بیم آن بود که از گرسنیا و تشنیا بمیرد. (کیمیای سعادت ). گفت از دنیا سه چیز دوست دارم : شبهای دراز و تشنیا در روزهای دراز و نشستن با قومی که سخن ایشان همه گزیده و حکمت بود. (کیمیای سعادت ).
ترجمه مقاله