ترجمه مقاله

تشوف

لغت‌نامه دهخدا

تشوف . [ ت َ ش َوْ وُ ] (ع مص ) خویشتن را آراستن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را آراستن دختر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزین . (اقرب الموارد). || برآمدن بر چیزی تا بنگرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). انتظار خبری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سر بیفراشتن از برای نگریستن . (زوزنی ). سر دروا نگریستن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : النساء یتشوفن من السطوح ؛ ای ینظرن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله