ترجمه مقاله

تشییط

لغت‌نامه دهخدا

تشییط. [ ت َش ْ ] (ع مص )سر و پاچه ٔ گوسفند سوختن و پاک کردن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در شعله ٔ آتش گرفتن کله پز سر و پاچه ٔ گوسفند را تا هرچه موی و پشم در آن است سوخته شود. (از اقرب الموارد). || گوشت را بر آتش انداختن تا بسوزد و گند و بوی کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوشت به آتش قرار دادن تا از آن دود برآید و قسمتی بسوزد ولی پخته نشود. (از اقرب الموارد). || سوزانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جوش دادن دیگ را مانند تشویط آن . (از اقرب الموارد). تشویط. (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به تشویط شود. || برگردانیدن شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن شبان شتران را تا برگردند.(از اقرب الموارد). || روزه داشتن بعد رمضان شش روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شش روز بعداز رمضان روزه داشتن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تابع و پیرو کردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دمیدن شبان ، نی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله