ترجمه مقاله

تشییع کردن

لغت‌نامه دهخدا

تشییع کردن . [ ت َش ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشایعت و بدرقه کردن جنازه یا مسافر را : و آن روز که خواست که به سند رود از برادر اندرخواست که مردمان را گویند تا مرا تشییع کنند. پس ... فرمان داد .... تا منادی کردکه باید با برادر امیر مشایعت کنند که او به ولایت سند همی رود. (تاریخ سیستان ). و رجوع به مشایعت شود.
ترجمه مقاله