ترجمه مقاله

تصنع

لغت‌نامه دهخدا

تصنع. [ ت َ ص َن ْ ن ُ ] (ع مص ) خویشتن برآراستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آراستن خویشتن . (دهار). روش نیکو نهادن از خود و خویشتن را آراستن و بتکلف نیکوسیرتی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روش نیکو نمودن از خود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شکر نعمت بزرگان واجب است و ذکر جمیل ودعای خیر و ادای چنین خدمتی در غیبت اولیتر است از حضور. که آن به تصنع نزدیک است و این از تکلف دور. (گلستان ). || آراستن زن حسن خود را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خوش آمد و چاپلوسی نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله