تعب دادن
لغتنامه دهخدا
تعب دادن . [ ت َ ع َ دَ ] (مص مرکب ) آزردن و مانده کردن و خسته نمودن . (ناظم الاطباء) :
مثال گرْسنه چشمان شکم پرست مباش
که میدهد تعب آن پیرهن که دارد آش .
مثال گرْسنه چشمان شکم پرست مباش
که میدهد تعب آن پیرهن که دارد آش .
اسماعیل ایما (از آنندراج ).