ترجمه مقاله

تعدیل

لغت‌نامه دهخدا

تعدیل . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست کردن . یقال :عدل الحکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست و درست کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). راست کردن چیز یا حکمی . (از اقرب الموارد). راستی و درستی و برابری و صحت و عدالت . (ناظم الاطباء). || عدل خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). عادل خواندن . (زوزنی ). شایسته ٔ گواهی گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). پاک گردانیدن شاهد. (از اقرب الموارد). || تسویه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || برابر کردن ترازو را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برابر کردن چیزی را به چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برابر کردن ترازو و کیل را. (از اقرب الموارد). || عدلین قرار دادن کالا را. (از اقرب الموارد). || یقال : شرب حتی عدل ؛ یعنی نوشید چندان که شکمش مانند تنگبار گردید. || بدرستی نمودن کاری را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- جرح و تعدیل ؛ رجوع به جرح و جرح و تعدیل شود.
- علم تعدیل ؛ صاحب کشف الظنون بنقل از مولی ابن الخیر در ذیل علم تعریف آرد که : علمی است که بدان تفاوت شب و روز و تداخل ساعات در شب و روز بهنگام اختلاف آنها در تابستان و زمستان شناخته شود و سپس آرد که ابن الخیر این دانش را از فروع علم هندسه دانسته و شاید آنچه وی یاد کرده همان تعدیلات مستعمل دردستوری است که برای استخراج تقویم از زیج وضع شده ودر آن جدول تعدیل ایام است و در زیج جدولهایی در این باره یافت میشود و پیداست که اگر مراد وی این معنی باشد آنگاه تعدیل از مسائل علم زیج و تقویم است ...و خلاصه علم بودن آن درست نیست . رجوع به کشف الظنون و تعدیل شمس شود.
ترجمه مقاله