ترجمه مقاله

تعزیر

لغت‌نامه دهخدا

تعزیر. [ ت َ ] (ع مص ) نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ملامت کردن . (از اقرب الموارد) :
گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید
تعزیر دلارام به از ذل شفاعت .

سعدی .


به لشکر نامه فرستاد و ایشان را به تعزیر و تمویه و مواعید زود بفریفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 83). || (اصطلاح فقه ) شرعاً تأدیبی است مادون حد شرعی ... و فرق بین تعزیرو حد آن است که حد معین است اما تعزیر منوط به رأی امام یا حاکم می باشد و حد در شبهات برطرف و تعزیر با شبهات واجب میگردد و حد بر کودک واجب نشود اما تعزیر شرعاً بر کودک هم وارد است . و حد بر زنهاریان اطلاق میشود اگر معین باشد و تعزیر درباره ٔ زنهاریان غیروارد است . و علت آن که تعزیر را عقوبت نامیده اند برای آن است که : التعزیر شرع للتطهیر و الکافر لیس من اهل التطهیر و انما یسمی فی حق اهل الذمة اذا کان غیر مقدر عقوبة. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). هو تأدیب دون الحد و اصله من العزر و هو المنع. (تعریفات جرجانی ). ادب دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأدیب .(اقرب الموارد). زدن گناهکار کمتر از حد یا سخت ترین ضرب . (از اقرب الموارد). کمتر از حد زدن و اقل درجه ٔ حد چهل دره است و بعضی گفته سیاست کردن کسی را آن مقدار که مصلحت وقت باشد. (غیاث اللغات ). ضربی است کمتر از حد یا سخت ترین ضرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
بر حد و تعزیر قاضی هرکه مرد
نیست بر قاضی ضمان کو نیست خرد.

مولوی .


|| بزرگ داشتن و بزرگ کردن (از اضداد). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یاری دادن و توانا کردن و مدد نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاری دادن و توانا کردن . و پیروزی دادن به زبان و شمشیر کسی را. (از اقرب الموارد). || گرانبار کردن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرانبار کردن خر. (از اقرب الموارد). و در اساس آمده : زمانک العبد فیه معزر موقر و الحر معزر موقر. اول بمعنی منصور المعظم و دومی بمعنی المضروب المهزم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله