ترجمه مقاله

تعشیش

لغت‌نامه دهخدا

تعشیش .[ ت َ ] (ع مص ) اندک برگ و باریک ساق شدن خرمابن . (تاج المصادر بیهقی ). کم شاخ و باریک تنه گردیدن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کم شاخ وبزرگ شدن درخت و باریک شدن آن . (آنندراج ). || آشیان کردن مرغ . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آشیانه گرفتن مرغ بر سر درخت . (زوزنی ). آشیانه ساختن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک شدن گیاه و زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کره گرفتن نان و خشک شدن وی . (تاج المصادر بیهقی ). کره بستن نان و خشک گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پنهان داشتن نان در گوشه ای و خشک شدن نان . (آنندراج ). تباه شدن و خشک شدن نان . (از اقرب الموارد). || و در حدیث است : و لاتملا بیتنا تعشیشاً؛ یعنی دغلی و خیانت در طعام نکنید که پنهان نمایید در هر گوشه ٔ خانه چیزی و خانه مانند آشیانه گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله