ترجمه مقاله

تعصر

لغت‌نامه دهخدا

تعصر. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص ) شیره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فشرده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استخراج آب انگور و جز آن . مطاوع تعصیر است و یقال : عصره فتعصر. (از اقرب الموارد). || پناه با کسی یا چیزی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). پناه گرفتن بکسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پناه بردن به کسی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گریستن مرد. (از اقرب الموارد). || بمعنی تعسر با سین مهمله است . (از اقرب الموارد). و رجوع به تعسر شود.
ترجمه مقاله