ترجمه مقاله

تغافل زدن

لغت‌نامه دهخدا

تغافل زدن . [ ت َ ف ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) غفلت ورزیدن و توجه نکردن . (از آنندراج ). تغافل کردن : شیفتگی وبیهوشی برادرش می دید [سلطان محمود] و بر تغافل می زدتا آنکه ساعتی بگذشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253).
درد دل را می کنم با صبر پیوندی دگر
بر طبیب خود تغافل میزنم چندی دگر.

نظیری (از آنندراج ).


و رجوع به تغافل و دیگر ترکیب های آن شود.
ترجمه مقاله