تفاخرکنان
لغتنامه دهخدا
تفاخرکنان . [ ت َ خ ُ ک ُ ](ق مرکب ) در حال نازیدن و مباهات کردن :
.... به زور سرپنجه ٔ شیرگیر از بیخ برکندی و تفاخرکنان گفتی . (گلستان ).و رجوع به تفاخر و فخر شود. || فخرکننده .نازان :
تفاخرکنان هر یکی در فنی
به فرهنگ خود عالمی هرتنی .
.... به زور سرپنجه ٔ شیرگیر از بیخ برکندی و تفاخرکنان گفتی . (گلستان ).و رجوع به تفاخر و فخر شود. || فخرکننده .نازان :
تفاخرکنان هر یکی در فنی
به فرهنگ خود عالمی هرتنی .
نظامی .