تفتیک
لغتنامه دهخدا
تفتیک . [ ت َ ] (اِ) پشمی باشد نرم که آنرا از زیر موی بز بشانه برآرند واز آن شال و تکیه ٔ نمد و امثال آن سازند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). پشم نرم که کرک و گلفر گویند و از آن شال بافند. (فرهنگ رشیدی ) :
قاری حقیقتی دان کردن ببر سقرلاط
تفتیک را و ماشا، هر دو شمر مجازی .
|| بخاری که از جوشش دیگ پدید می آید. (ناظم الاطباء).
قاری حقیقتی دان کردن ببر سقرلاط
تفتیک را و ماشا، هر دو شمر مجازی .
نظام قاری .
|| بخاری که از جوشش دیگ پدید می آید. (ناظم الاطباء).