ترجمه مقاله

تفضج

لغت‌نامه دهخدا

تفضج . [ ت َ ف َض ْ ض ُ ] (ع مص ) تر بودن بن موها از خوی و عرق . (ناظم الاطباء). خوی کردن بن موی بقدر که روان نگردد. (از اقرب الموارد). || پر شدن بدن از وسومت . (ناظم الاطباء).نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم ، بین مضابع کفته گردد. || لاغر و کم گوشت شدن اندام ناقه . (از اقرب الموارد). || منبسط شدن . (ناظم الاطباء). گشاده و فراخ شدن چیزی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله