ترجمه مقاله

تفویق

لغت‌نامه دهخدا

تفویق . [ ت َ ] (ع مص ) تیر را فوق کردن و فوق تیر بر زه کمان نهادن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوفار ساختن تیررا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فوق قرار دادن تیر را. (از اقرب الموارد). || فواق فواق خورانیدن شیر، فصیل را. و فی الحدیث علی : و ان بنی امیه لیفوقوننی تراث محمد تفویقاً؛ ای یعطوننی من المال قلیلاً قلیلاً. (از اقرب الموارد). || تفضیل دادن کسی را بر قوم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله