ترجمه مقاله

تف کردن

لغت‌نامه دهخدا

تف کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تف انداختن . بیرون افگندن آب دهان . کراهت و نفرتی سخت نمودن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
پس گرفتش یک صیاد ارجمند
بر سرش تف کرد و بر خاکش فکند.

مولوی .


آبرو ننگ است بهر بکر دنیا ریختن
خصم مردان است تف بر کیش این قطامه کن .

تأثیر (ازآنندراج ).


دشمن که رخم به چنگ غم بخراشید
تف کرد بر آسمان و بر خود پاشید.

باقر کاشی (از آنندراج ).


رجوع به تف و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله