ترجمه مقاله

تقدد

لغت‌نامه دهخدا

تقدد. [ ت َ ق َدْ دُ ] (ع مص ) بشکافته شدن . (زوزنی ). شکافته و بریده گردیدن . || مختلف و متفرق گردیدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پراکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پراکنده شدن قوم و دارای امیال و آراء مختلف گردیدن آنان . (از اقرب الموارد). || خشک شدن هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره شدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاره و کهنه شدن جامه . (از اقرب الموارد). || بهزال درآمدن ناقه یا لاغر بوده فربه شدن گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله