ترجمه مقاله

تقزع

لغت‌نامه دهخدا

تقزع .[ ت َ ق َزْ زُ ] (ع مص ) آماده ٔ دویدن شدن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکنده شدن قوم . (از اقرب الموارد). تقشع ابر. (از اقرب الموارد). و رجوع به تقشع شود.
ترجمه مقاله