ترجمه مقاله

تقلیب

لغت‌نامه دهخدا

تقلیب . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باژگونه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
خفته از احوال دنیا روز و شب
چون قلم در پنجه ٔ تقلیب رب .

مولوی .


من از این تقلیب بویی می برم
بدگمانی می رود اندر سرم .

مولوی .


بی خبربود آنکه آن عقل و فؤاد
بی زتقلیب خدا باشد جماد.

مولوی .


و از جمله ٔ حیلت اکره بر مساح یکی آن است که زمین را تقلیب کرده باشد و بازگردانیده و او در آن سوگند راستگو بود. (تاریخ قم ص 110). || پشت چیزی به سوی شکمش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بدل کردن حرفی را به حرفی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله