ترجمه مقاله

تقییض

لغت‌نامه دهخدا

تقییض . [ ت َ ] (ع مص ) داغ کردن شتر را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || بیاوردن و آماده کردن خدا کسی را جهت کسی : قیض اﷲ فلان بفلان ؛ بیارد و آماده کند خدای فلان را جهت فلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تقدیر کردن و سبب ساختن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): قیضنا لهم قرناء؛ سببی پیدا کردیم و مقدر ساختیم برای ایشان از جایی که گمان آن از آنجا نداشتند. || خالی گذاشتن : قیض له شیطاناً؛ ای تخلی بینه و بین الشیطان . || عوض دادن : قیضنی به ؛ عوض داد مرا آن چیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله