تلخی کردن
لغتنامه دهخدا
تلخی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خشونت و تندی کردن . بدخویی کردن . درشتی کردن :
گر نمکدان پرشکر خواهی مپرس
تلخیی کان شکرستان می کند.
رجوع به تلخی و دیگر ترکیبهای آن شود.
گر نمکدان پرشکر خواهی مپرس
تلخیی کان شکرستان می کند.
سعدی .
رجوع به تلخی و دیگر ترکیبهای آن شود.