ترجمه مقاله

تلی

لغت‌نامه دهخدا

تلی . [ ت ُ ] (اِ) دست افزار و دست افزاردان سرتراشان و حجامان باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). || کیسه ای که خیاطان سوزن و ابریشم و انگشتوانه در آن نهند. (از برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
بدیده ٔ تللی سوزنم که سوزنیم
نیم چو سوزن درزی نهان میان تلی .

سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 296).


ترجمه مقاله