تمتام
لغتنامه دهخدا
تمتام . [ ت َ ] (ع ص ) سخن تاناک و یا میم ناک گوینده و کسی که سخن او به حنک درخورد یا گنگلاج که سخن وی به فهم ناید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه زبانش با تاء گردد. (مهذب الاسماء). کسی که در کلام تای فوقانی بسیار تلفظ کند به هندی توتلا گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
بر شخص ظفر جوی فتد لرزه ٔ مفلوج
بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام .
تا وصف او تمیمه ٔ من شد به جنب من
تمتام ناتمام سخن بود بوتمام .
بر شخص ظفر جوی فتد لرزه ٔ مفلوج
بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام .
مسعودسعد.
تا وصف او تمیمه ٔ من شد به جنب من
تمتام ناتمام سخن بود بوتمام .
خاقانی .