ترجمه مقاله

تمجس

لغت‌نامه دهخدا

تمجس . [ ت َ م َج ْ ج ُ ] (ع مص ) گبر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). مجوسی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مغ شدن و مغ بالضم بمعنی آتش پرست . (آنندراج ). مجوس شدن چنانکه گویند تهود و تنصر.(از اقرب الموارد). رجوع به مجوس و گبر و مغ شود.
ترجمه مقاله