ترجمه مقاله

تمریح

لغت‌نامه دهخدا

تمریح . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن گندم از خاک به جاروب . || روغن مالیدن پوست را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || پرآب کردن مشک تا بخیه محکم شود. (تاج المصادر بیهقی ). به آب پرکردن توشه دان نو را تا سوراخهای درز بند گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ابن اعرابی گوید: تمریح خوشبو کردن مشک تازه است به اُذْخُر یا درمنه و اگر به گل خوشبو شود تشریب است . (از اقرب الموارد). || به جنگ رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله