ترجمه مقاله

تناثر

لغت‌نامه دهخدا

تناثر. [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) پراکنده گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از هم پاشیده شدن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تساقط. (اقرب الموارد). فروافتادن . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد پزشکان ریختن موی باشد بر اثر ضعف نیروی روییدن از پس بیماریهای طولانی که بخارهایی که باعث روییدن موی است کم می گردد یا بکلی زایل می شود. و یا بواسطه ٔ تقلیل غذا یا به سبب آنکه در طول بیماری مریض از مداومت مرض خسته و از تدبیر و حفظ و مراعات توجه موی خویش عاجز گشته اندک اندک مویها آغاز ریختن می کند و فرق بین تناثر و تمرط آن است که تناثر بطور تفرقه و تمرط یکجا و مجموع سر را عارض شود. (از بحر الجواهر، به نقل از کشاف اصطلاحات الفنون ). || بیمار شدن مردم و مردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله