ترجمه مقاله

تنان تن

لغت‌نامه دهخدا

تنان تن . [ ت َ ت َ ] (اِ) جسم کل که جرم فلک نهم باشد و آن را تنائید و تنبد و تنتن و تن سالار گویند. از فرهنگ دساتیر نقل شد. (انجمن آرا) (آنندراج ). تنامبد. جهان و گیتی و آسمان نهم . (ناظم الاطباء). از برساخته های فرقه ٔ آذر کیوان است .
ترجمه مقاله