ترجمه مقاله

تنزیل

لغت‌نامه دهخدا

تنزیل . [ ت َ ] (اِخ ) قرآن مجید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کتاب خدای تعالی که پیغامبرخاتم آورد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر وخداوند نهی .

فردوسی .


شور است چو دریا بمثل ظاهر تنزیل
تأویل چو لؤلوست برِ مردم دانا.

ناصرخسرو.


معنی طلب از ظاهر تنزیل چو مردم
خرسند مشو همچو خر از قول به آوا.

ناصرخسرو.


جز به علمی نرهد مردم ازین بند عظیم
کآن نهفته ست به تنزیل درون زیر حجاب .

ناصرخسرو.


پیدا چو تن تو است تنزیل
تأویل در او چو جان مستَّر.

ناصرخسرو.


بگفت ای صنادید شرع رسول
به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول .

(بوستان ).


نبینی که حق تعالی در محکم تنزیل از نعیم بهشت خبر میدهد که اولئک لهم رزق معلوم . (گلستان ).
زمانی بحث علم و درس تنزیل
که باشد نفس انسان را کمالی .

سعدی .


ترجمه مقاله