ترجمه مقاله

تنشط

لغت‌نامه دهخدا

تنشط. [ ت َ ن َش ْ ش ُ ] (ع مص ) نشاط کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شادمانی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شادی نمودن و به نشاط آوردن . (آنندراج ). || نیک رفتن اشتر (تاج المصادر بیهقی ) و به نشاط رفتن ناقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رفتن ناقه . (آنندراج ). || درگذشتن از وادی و بیابان . || سخت سیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تیزرفتار گردیدن ناقه . || برانگیخته و مهیای امری شدن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله