ترجمه مقاله

تنطیق

لغت‌نامه دهخدا

تنطیق . [ ت َ ] (ع مص ) کمر بر میان کسی بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تا نیمه ٔ پشته و جزآن رسیدن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || ناطق گردانیدن خداکسی را. (از اقرب الموارد). || استوار کردن میان به کمربند، و منه قوله : و نطق بالهول اغفالها؛ ای احاط بها الهول کالنطاق . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله