ترجمه مقاله

تنمیة

لغت‌نامه دهخدا

تنمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گوالیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).افزایش و بالیدگی . (غیاث اللغات ). || افزون کردن . (آنندراج ). تنمیه ٔ مال و جز آن ؛ افزایش آن .(از اقرب الموارد). || برداشتن حدیث و خبر بکسی و نسبت کردن آن بکسی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نقل کردن نه بصواب . (تاج المصادر بیهقی ). || سخن رسانیدن به بدی و سخن چینی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آشکار کردن سخن بوجه سخن چینی . (آنندراج ). یقال : فلان ینمی احادیث الناس . (اقرب الموارد). || افروختن آتش به هیمه . (تاج المصادر بیهقی ). هیزم بر آتش نهادن و درگیرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بلند کردن آتش و بسیار کردن هیمه در آن تا زیاده شود. (آنندراج ).
ترجمه مقاله