ترجمه مقاله

تنوری

لغت‌نامه دهخدا

تنوری . [ ت َن ْ نو ری ی ] (ع ص نسبی ) تنار. تنورگر. (منتهی الارب ). تنورگر و نان پز. (ناظم الاطباء). منسوب است به تنور که افاده ٔ آشنا به صنعت آن و تجارت و کسب با آن را می کند. (از سمعانی ).
ترجمه مقاله