ترجمه مقاله

تنکیر

لغت‌نامه دهخدا

تنکیر. [ ت َ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (زوزنی ). دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).از حال نیک گردانیدن بسوی حال بد. (آنندراج ). || ناشناسا گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (آنندراج ). ناشناس ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نکره گردانیدن اسم را. (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). علامت تنکیر در زبان فارسی یایی است که به آخر اسم درآورند مانند این مصراع از سعدی :
رباخواری از نردبانی فتاد.
که با افزایش یا در آخر رباخوار و نردبان ، نکره شدند واین عمل را تنکیر گویند. رجوع به یاء نکره (ذیل «ی ») شود.
ترجمه مقاله