تنگبختی
لغتنامه دهخدا
تنگبختی . [ ت َ ب َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . سختی . تهیدستی :
برادر آن بود کو روز سختی
ترا یاری کند در تنگبختی .
رجوع به تنگبخت و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
برادر آن بود کو روز سختی
ترا یاری کند در تنگبختی .
ناصرخسرو.
رجوع به تنگبخت و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.