تنگدلی کردن
لغتنامه دهخدا
تنگدلی کردن . [ ت َ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زاری کردن . غم خوردن . غمگین شدن :
وگر از تنگدلی کردن ما فایده نیست
اینهمه تنگدلی کردن ما خیره چراست ؟
رجوع به تنگدلی و تنگدل و دیگر ترکیبهای آن شود.
وگر از تنگدلی کردن ما فایده نیست
اینهمه تنگدلی کردن ما خیره چراست ؟
مسعودسعد.
رجوع به تنگدلی و تنگدل و دیگر ترکیبهای آن شود.