ترجمه مقاله

تنگ آستین

لغت‌نامه دهخدا

تنگ آستین . [ ت َ] (ص مرکب ) مفلس و تهی دست و بی نوا. || دین دار. (ناظم الاطباء). وحید در حاشیه ٔ خسرو و شیرین نظامی ص 43 آرد: تنگ آستین بودن ؛ کنایه از عصمت و بخشش نکردن . ضد فراخ آستین بودن که سخاوت است :
پرندش درع و از درع آهنین تر
قباش از پیرهن تنگ آستین تر.

نظامی .


رجوع به تنگ و تنگ آستینی شود.
ترجمه مقاله