ترجمه مقاله

تهمتناک

لغت‌نامه دهخدا

تهمتناک . [ ت ُ م َ ] (ص مرکب ) (از: «تهمت » + «ناک »). تهمت آلوده . متهم . تهمت بسته . تهمت زده : بدان که منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است ، نه گمان زده ٔ تهمتناک . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله