ترجمه مقاله

تهندم

لغت‌نامه دهخدا

تهندم . [ ت َ هََ دُ ] (ع مص جعلی ) از هندم معرب اندام فارسی ، تظریف و استوار کردن چیزی را : و لم یذکر فی الحکایة سعتها و هل کانت قطعةً واحدةً او قطاعاً تهندم وقت نصبها [ نهب ُ قبة البلور] . (الجماهر بیرونی ). سارویه در تهندم و تهندس و تشیید اساس و استواری بنیاد کتب خانه افراط انفاق و وفور خرج ارزانی داشت . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 15).
ترجمه مقاله