ترجمه مقاله

ته بازاری

لغت‌نامه دهخدا

ته بازاری . [ ت َه ْ ] (ص نسبی ) ... همان بازاری و ته بازاری . جمعی که جا و مکانی ندارند و درته بازار می باشند. از اهل زبان بتحقیق پیوسته کنایه از مردم اهل حرفه مثل طباخ و کبابی و نانوا و دلال وسمسار و پالان دوز و غیرهم که در بازار دکان داشته باشند و لهذا اطلاق آن بر مردم اجلاف و فرومایه نیز آمده . (آنندراج ) :
نشکند هرگز خمار من ز ته مینای می
طفلک مقبول ته بازاریی می خواستم .

طاهر وحید (از آنندراج ).


مست سازد گر مرا مانند ته مینای می
نشاء طفلان ته بازار، اینم ثابت است .

؟ (ایضاً).


|| در هندوستان ته بازاری محصولی را گویندکه از مردم بازارنشین گیرند و این مردم غیردکاندار باشند. مثل تره فروش و فواکه فروش و مانند اینها که اجناس را از اطراف آورده در بازار فروشند. (آنندراج ). مال الاجاره ٔ سکوهای بازار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله