ترجمه مقاله

توتک

لغت‌نامه دهخدا

توتک . [ توت َ ] (اِ) جانوری است سخن گو که آن را بتازی طوطی خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). مرغی است معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی ). طوطی سخن گو را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوعی از نان باشد که در قزوین و توابع آن خصوصاً در راوند (کذا) خوب می پزند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || قسمی از نی باشد که شبانان نوازند. (برهان ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). قسمی از نی باشد و آنرا نیشه هم گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) :
به شوخی گر کند توتک نوازی
پری را دل کند از شیشه بازی
ز شدّ توتک او اندک اندک
خرد قالب تهی سازد، چه توتک ؟

تأثیر (از آنندراج ).


ترجمه مقاله