ترجمه مقاله

توزع

لغت‌نامه دهخدا

توزع . [ ت َ وَزْ زُ ] (ع مص ) وابخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || وابخشیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || برخود دیدن قسمت را. (منتهی الارب ). || تفریق کردن مال را میان خود. (از اقرب الموارد). بخش گرفتن . (آنندراج ). میان خود قسمت کردن . (ناظم الاطباء). || تقسیم کردن مال را بر... (از اقرب الموارد). || بازداشته شدن . یقال : وزعه عن الامر فتوزع . (ناظم الاطباء). || (اِ) پراکندگی وپریشانی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- توزع خاطر ؛ پریشانی خاطر : اگر در تدارک او اهمال رود توزع خاطر و ضمایر حاصل آید. (جهانگشای جوینی ). از این سبب توزع خاطر و بشولیدگی ضمیر، ظاهر گشت . (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله