ترجمه مقاله

توزیدن

لغت‌نامه دهخدا

توزیدن . [ دَ ] (مص ) همان توختن مذکور است . (آنندراج ). به معنی تاخت و تاراج کردن باشد. || به معنی اندوختن و جمع نمودن و حاصل کردن . || کشیدن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || گستردن . || آشکار نمودن . (ناظم الاطباء). || گزاردن و ادا نمودن . (برهان ). ادا نمودن . (ناظم الاطباء) :
هم از گنج ماشان بتوزید وام
به دیوانها برنویسید نام .

فردوسی .


به همه ٔ معانی رجوع به توختن و توز شود.
ترجمه مقاله